فلسفه تحليل تکنيکال و نظريه داو
دکتر حسنلو
تحليل تکنيکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پيش بينی آينده روند قيمت ها می باشد. بطور کلی رفتارهای بازار سه اصل قيمتها ، حجم معاملات و بهره های باز را دنبال می کنند. رفتار قيمت همواره در تحليل ها نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات و نيز بهره باز تکميل کننده اين اصل می باشند. رفتار قيمت و رفتار بازار در بسياری از موارد معنای مشابهی دارند و به جای يکديگر مورد استفاده قرار می گيرند.
مباحث ابتدايي زير بعنوان پايه های مباحث فلسفی و منطقی تحليل تکنيکال می باشند :
- همه چيز در قيمت لحاظ شده است.
- قيمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند.
- تاريخ تکرار می شود.
شايد بتوان ادعا نمود جمله " همه چيز در قيمت لحاظ شده است " پايه و اساس تحليل تکنيکال است. رسيدن به درک صحيح اين جمله يادگيری تحليل تکنيکال را تسهيل می نمايد. تحليلگر تکنيکال در ابتدا بر اين باور رسيده است که هر چيزی که بتواند در قيمت تاثيرگذار باشد اعم از شاخصهای سياسی ، بنيادين ، جغرافيايي و يا ساير شاخصها در قيمت يک سهم لحاظ شده است.
تحليلگران تکنيکال بر اين باورند که تغييرات قيمت تابعی از عرضه و تقاضا است. چنانچه تقاضا بيش از عرضه باشد آنگاه قيمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پيشی بگيرد قيمت کاهش خواهد يافت. اين تغييرات اساس تمام پيش بينی های اقتصادی می باشد. تحليلگران تکنيکال بر اين باورند که نيرويي که جهت عرضه و تقاضا را تغيير می دهد برآيند تغييرات بنيادی و اقتصاد بازار می باشد و همين نيرو بر قيمتها تاثير می گذارد. نمودارها هرگز به تنهايي علت بالا يا پايين آمدن قيمت نيستند. آنها نشان دهنده ميزان تاثير يا عدم تاثير عوامل پايه ای بازار هستند. تحليلگر تکنيکال دخالتی در عوامل تاثير گذار بر قيمت ندارد. معمولاً در آغاز يک روند و يا در نقطه تغيير جهت قيمت از افزايش به کاهش يا برعکس ، دليل آن مشخص نيست اما می توانند با استفاده از الگوها اين تغييرات را به موقع شناسايي کنند و پايداری آن را بسنجند.
با استفاده از بررسی روند قيمت به کمک ابزارهای تکنيکی مختلف مانند نوسانگرها ، يک تحليلگرتکنيکال می تواند بهترين گزينه را تشخيص دهد و انتخاب کند. تحليلگر لزوما نبايستی از بازار باهوش تر باشند و يا قادر باشد که پيش بينی های متحيرانه ای درباره تغييرات قيمت انجام دهد. او می داند که دلايل زيادی برای نوسان قيمت وجود دارد و صرفاً بر اين باور است که لزومی به دانستن اين دلايل برای پيش بينی تغييرات قيمت وجود ندارد.
هدف از ترسيم نمودار قيمت ، شناسايي روند و پيش بينی جهت حرکت اين روند است ، پيش از اينکه قيمتهای آتی روند آينده را مشخص کنند. در حقيقت تعداد زيادی از تحليل گران بر اين باورند که ماهيت روندها يکسان است و همواره کافی است که روند فعلی را ارزيابی کنيم. بر اساس نظريه روندهای حرکتی که تشابه زيادی با قانون اول نيوتن درباره حرکت دارد ، قيمتها به روند فعلی خود ادامه می دهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت ، آنها را متوقف کنند.
تحليل تکنيکال و تحليل بنيادين
همانطور که در تحليل تکنيکال تمرکز بر روی تغييرات قيمت است ، در تحليل بنيادين اين عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثير می گذارد و باعث می شود قيمت تغيير نمايد يا ثابت بماند. تحليلگر بنيادين تاثير تمام شاخصهای مربوط را بر روی قيمت بررسی می کند تا در نهايت بتواند ارزش ذاتی را محاسبه نمايد. ارزش ذاتی معياری است که يک تحليلگر بنيادين بوسيله آن نشان می دهد که با توجه به ميزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قيمت ارزش دارد يا خير. اگر ارزش ذاتی بالای قيمت فعلی باشد ، زمان مناسب خريد خواهد بود. تفکرات مختلفی در زمينه تقابل اين دو روش تجزيه و تحليل وجود دارد که می توان آنها را به دو دسته مدرن و پست مدرن طبقه بندی نمود.
تفکر مدرن بر اين باور است ، که هر دو روش تکنيکال و بنيادين همواره سعی بر حل يک مشکل واحد دارند و آن مشکل پيش بينی جهت حرکتی قيمتها است. اما در تفکر پست مدرن دو روش بصورت مکمل يکديگر در نظر گرفته می شوند و بر مبنای آن با استفاده از تحليل بنيادين سهم مناسب انتخاب شده و با استفاده از تحليل تکنيکال زمان مناسب سرمايه گذاری در آن سهم تعيين می گردد.
نظريه داو
در سال 1882 چارلز داو به همراه شريک تجاريش ادوارد جونز ، کمپانی داو جونز را تاسيس نمود. نظريات وی در قالب مقالات منتشر شده در مجله وال استريت پس از گذشت حدود يک قرن ، پايه و اساس تفکرات بسياری از تحليلگران تکنيکال و محققان بازار سرمايه بشمار می رود. در سال 1884 نخستين شاخص بازار سرمايه که از ميانگين قيمت نهايي يازده شرکت ( نه شرکت مربوط به صنعت راه آهن و دو شرکت توليدی ) بدست آمده بود توسط داو منتشر شد. داو دريافته بود که ميانگين قيمت پايانی سهام اين شرکتها می تواند مبنای خوبی برای تشخيص وضعيت اقتصادی کشور باشد. در سال 1897 داو اين شاخص را به دو بخش شاخص دوازده شرکت صنعتی و شاخص بيست شرکت راه آهن تقسيم نمود. در سال 1928 تعداد شرکتهای موثر بر شاخص صنعت به 30عدد رسيد و در ادامه وال استريت جورنال شاخص های متعددی را ارايه کرد. نظريه داو توسط ويليام پيتر هميلتون در کتاب دماسنج بازار سرمايه تشريح شده است. بر اين اساس اصول مقدماتی اين نظريه بشرح زير می باشند :
همه چيز در شاخص ها لحاظ می شود : گرايشات معاملات در بازار ، مجموعه اطلاعات گذشته را در بازار وال استريت نشان می دهد و تاثيرشان را در ميانگين ها وشاخص ها به جا می گذارد. اين فرضيه که برای ميانگين های بازار بکار می رود حتی برای بازارهای اختصاصی نيز صحت دارد و حتی در توصيف بلايای طبيعی نيز استفاده می شود. اگر چه بازارها نمی توانند حوادثی نظير زلزله و ساير بلايای طبيعی را پيش بينی کنند اما از اين رخدادها متاثر می شوند و تقريباً همزمان در عملکرد قيمت نشان داده می شوند.
بازار شامل سه نوع روند می باشد : بر اساس نظريه داو روند صعودی عبارتست از : هرگاه قيمت در يک رالی ( موج ) صعودی بالاتر از رالی صعودی پيش از آن قرار گيرد و يا قيمت در يک حفره ( موج ) نزولی بالاتر از حفره نزولی پيش از آن قرار گيرد يک روند صعودی خواهيم داشت. به عبارت ديگر روند صعودی الگويي از نوسانات رو به بالاست و بر عکس اين حالت مجموعه ای از نوسانات رو به پايين را روند نزولی می ناميم. در يک روند مثبت قيمت ممکن است بارها به سمت بالا و پايين نوسان کند اما در نهايت برآيند آن دارای شيب مثبت است. تعريف فوق به نوعی اساس تحليل روندها می باشد. داو معتقد بود که قوانين عمل و عکس العمل همان طوری که در جهان مادی وجود دارد برای بازارهای سرمايه نيز صادق است. داو بر اين عقيده بود که زمانی قيمت سهم تا حد زيادی صعود می کند آنگاه سهم قيمت خود را تعديل کرده و سپس دوباره به محدوده بالاترين قيمت خود باز می گردد و چنانچه در اين حرکت نتواند به قيمت بالايي خود نزديک شود ، محکوم به نزول بيشتر خواهد بود. بر مبنای نظريه داو يک روند خود شامل روند اوليه ، روند ثانويه و روند کوچک است. روند اوليه نشان دهنده جريان حاکم بر کل روند است و روند ثانويه در حقيقت امواجی است که جريان را تکميل می کند و روندهای کوچک رفتاری مشابه سطح ناهموار دريا دارند. تصميم گيری در مورد سمت جريان می تواند بدون توجه به بالاترين نقطه ای باشد که امواج در ساحل به آن می رسند. اگر هر موج نسبت به موج قبلی نفوذ بيشتری در ساحل داشته باشد جريان حاکم می شود. هرگاه بالاترين نقطه ای که امواج متوالی در ساحل به آن می رسند کاهش داشته باشد ، جريان رو به بازگشت و نابودی می گذارد. اما به عقيده داو جريانها می توانند حتی تا سالهای متوالی دوام داشته باشند. روند ثانويه در حقيقت تصحيح روند اوليه است. قيمتها اغلب در يک سوم تا دو سوم روند قبلی تصحيح می شوند. روند ثانويه معمولاً بين 3 هفته تا 3 ماه بطول می انجامد. بر اساس نظريه داو روند کوچک نشان دهنده نوساناتی است که در روند ثانويه رخ می دهند که معمولاً کمتر از سه هفته به درازا می انجامد.
روندهای بزرگ دارای سه مرحله هستند : چارلز داو بيشترين توجه را بر روند اوليه متمرکز نموده بود و سه مرحله را برای آن در نظر گرفت . مرحله اول ، مرحله تراکم يا تجميع می باشد. سرمايه گذاران آگاه و زيرک در مرحله تجميع اقدام به ورود به بازار می کنند. اگر روند پيش از آن نزولی بوده باشد ، اين سرمايه گذاران زيرک در می يابند که موانع و اخبار بدی که باعث نزول قيمت شده بودند ، رو به کاهش گذاشته است. مرحله دوم ، مرحله مشارکت عمومی است. آغاز مرحله مشارکت عمومی زمانی است که قيمت سريعاً شروع به رشد می کند و اخبار اقتصادی رو به بهبود می گذارد. اين مرحله زمان است که اکثر تحليل گران تکنيکال شروع به سرمايه گذاری می کنند. مرحله نهايي ، مرحله توزيع خواهد بود. اين مرحله زمانی است که روزنامه ها بصورت گسترده شروع به انتشار اخبار و تحليل های مثبت می کنند و اخبار اقتصادی در بهترين حالت است. در اين هنگام است که حجم معاملات در جريان مشارکت عمومی افزايش می يابد. اينجاست که همان سرمايه گذارانی که در اواخر دوران نزول ، شروع به خريد نموده بودند ، پيش از اينکه خريداران اخير آماده فروش شوند ، شروع به عرضه می کنند. پژوهشگران تحليلهای تکنيکال بر اين باروند که سه مرحله بازار صعودی در نظريه داو شباهت زيادی به پنج رشته موج اليوت دارند.
شاخصها بايد يکديگر را تاييد کنند : بر مبنای نظريه داو ، هر نشانه يا اخطار زمانی اهميت دارد که همه شاخصها اخطار يا علامت مشابهی را نشان دهند و بدين گونه همديگر را تاييد کنند. بر اين اساس شرط آغاز روند افزايشی آن است که هر دو شاخص از موج دوم بالاتر قرار بگيرند. قابل ذکر است ، ممکن است هر دو اخطار لزوماً هم زمان به وقوع بپيوندند. اما هر چه فاصله ميان آنها کمتر باشد ، تاييد قويتری بر تشخيص روند بدست می دهد. هرگاه دو شاخص واگرايي ايجاد کنند و برخلاف يکديگر حرکت کنند ، روند قبلی همچنان پا برجا خواهد بود.
حجم معاملات بايد روند را تصديق نمايد : بر اساس نظريه داو ، حجم معاملات يک عامل ثانويه اما مهم در تاييد اخطارهايي می باشد که از تحليل قيمت بدست آمده اند. به بيان ساده تر می بايست همسو با جهت روند اصلی باشد. در روندهای بزرگ صعودی حجم معاملات بايد همراه با افزايش قيمتها بالا بروند. بر اين اساس حجم معاملات چه بصورت افزايشی و چه بصورت کاهشی عامل مهمی در تصميم گيريها هستند.
روندها تا زمانی که اخطارهای قطعی بازگشت را دريافت نکنند به حرکت خود ادامه می دهند : اين اصل پايه و اساس تحليل تکنيکال می باشد. ماهيت اين اصل بيان می کند که هر چيز متحرکی تمايل به حفظ جهت حرکت خود دارد ، مگر اينکه يک نيروی خارجی سبب تغيير جهت آن شود. ابزارهای تکنيکی متعددی بعنوان انديکاتور اخطار بازگشت توسط معامله گران به کار برده می شود.