تحليل بنيادين
تجزيه و تحليل بنيادين
تحلیل بنیادي مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار (و بازار به عنوان کل) داراي ارزش ذاتی است که بوسیله
سرمایهگذاران قابل برآورد است. ارزش اوراق بهادار تابعی از یک سري متغیرهاي بنیادي است که ترکیب این متغیرها بازده
مورد انتظار همراه با سطح ریسک مشخص را ایجاد می کند. در تحلیل بنیادي برآورد ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی
متغیرهاي بنیادي انجام میشود. ارزش ذاتی برآورد شده سپس با ارزش بازار سهام مقایسه میشود. اگر ارزش بازار کمتر از
ارزش ذاتی باشد زمان براي خرید مناسب است و اگر ارزش بازار بیشتر از ارزش ذاتی باشد زمان براي فروش مناسب است.
- تفاوت تحلیلگر بنیادي با تحلیلگر فنی
تحلیلگر بنیادي معتقد است که ارزش ذاتی و حقیقی اوراق بهادار را میتوان با مطالعه و بررسی عواملی نظیر عواید،
محصولات، مدیریت، صورتهاي مالی شرکت و سایر عوامل بنیادي بدست آورد. تحلیلگران فنی تحلیلگران بنیادي را به خطا
رفتن متهم نمیکنند. با این حال، اعتقاد دارند که تحلیل هاي بنیادي روشهاي طولانی و دشوار هستند. تحلیلگران فنی
همچنین اعتقاد دارند که میتوانند ابزارهاي فنی مختلفی نظیر نمودارها را براي تعیین اوراق بهاداري که کمتر از ارزش ذاتی
قیمتگذاري شدهاند به کار ببرند.
- چارچوب تحلیل بنیادي
در تحلیل بنیادي سرمایهگذاران ابتدا اقتصاد و بازار را به عنوان یک کل، تجزیه و تحلیل میکنند تا بتوانند زمان مناسب
براي سرمایهگذاري را تشخیص دهند. سپس به تحلیل صنایع یا بخشهایی از اقتصاد میپردازند که داراي چشم اندازهاي آتی
مناسبی هستند. در خاتمه اگر تحلیلگر به این نتیجه برسد که زمان سرمایهگذاري مناسب است و صنایع مناسبی با بازده
بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت می کنند به تحلیل شرکتها می پردازد.
- تجزیه و تحلیل اقتصاد و بازار
بازار سهام قسمت مهم و حیاتی از کل اقتصاد به شمار میرود. واضح است که ارتباط قوي میان بازار سهام و اقتصاد وجود
دارد. اگر شرایط اقتصادي نامناسب باشد عملکرد بیشتر شرکتها و در نتیجه بازار سهام نیز ضعیف خواهد بود. برعکس، اگر
شرایط اقتصادي مناسب باشد عملکرد شرکتها نیز بهتر خواهد بود و در نتیجه شرایط بهینه اقتصادي در بازار سهام متبلور
خواهد شد. اگر اقتصاد و فعالیت واحدهاي اقتصادي را در قالب چرخه تجاري نگاه کنیم میبینیم که چرخه تجاري داراي
چارچوب خاصی است یعنی از یک جا شروع میشود، به اوج میرسد و سپس پایان مییابد. بنابراین، فعالیتهاي اقتصادي در
یک حالت رکود شروع میشوند، یک مرحله توسعه را پشتسر میگذارند و سپس افول میکنند و منتظر خیزش دوباره
هستند. بازار سهام و چرخه تجاري داراي ارتباط تنگاتنگی هستند. از نظر تاریخی، سهام عادي به عنوان یکی از شاخصهاي
مهم چرخه تجاري بوده است. بنابراین باید به دنبال یک رابطه پیچیده باشیم. بازار و اقتصاد رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند، اغلب
طبق شواهد موجود قیمتهاي سهام قبل از تغییر در وضعیت اقتصاد تغییر میکند.
رابطه میان بازار سهام و چرخه تجاري چگونه میتواند قابل اتکا و اعتماد باشد؟ کاملاً واضح است که بازار علائم منفی از
فعالیتهاي آتی اقتصادي مخصوصاً در زمان رکود نشان میدهد و 3 این مطلب که بازار میتواند منعکسکننده، علائم منفی از
شرایط اقتصادي باشد حائز اهمیت است. با این حال، توانایی بازار براي پیشبینی رونق اقتصادي بهتر از توانایی آن در
پیشبینی بحرانهاي اقتصادي است.
- پیشبینی تغییرات در بازار
بسیاري از سرمایهگذاران به دنبال پیشبینی تغییرات در بازارهاي مالی هستند. آنها نهتنها به دنبال چرایی و نحوة کار
فعلی این بازارها هستند، بلکه به دنبال فهم وضعیت آینده آنها نیز هستند. سرمایهگذاران بهعنوان قسمتی از این فرایند به
تحلیل کلی اقتصاد نیاز دارند.
پیشبینی صحیح و پیوسته بازار سهام، مخصوصاً پیشبینیهاي کوتاهمدت، براي هر شخصی غیرممکن است. شواهد قویی
که از کارایی بازار وجود دارد نشان دهنده این است که تغییرات بازار را نمیتوان براساس اطلاعات مربوط به تغییرات گذشته
پیشبینی کرد. دلیل دیگر اینکه حتی مدیران حرفهاي پول هم قادر نیستند از طریق اطلاعات موجود، بازار را پیشبینی
نمایند و شواهد موجود در عملکرد موفقیت سرمایهگذاران حرفهاي این ادعا را تائید میکند.
آنچه که ما در اینجا به دنبال آن هستیم شناسایی نشانهها و علائم کلی اقتصاد و جهت بازار و مدت تغییرات احتمالی آن
است. براي مثال، اگر با اطمینان ادعا کنیم که شاخص بازار در یک سال از 5000 به 3000 خواهد رسید کار عاقلانهاي به
نظر نمیرسد. همچنین، یک پیشبینی قوي مانند افزایش 10 درصد سود سهام شرکت در سال آینده، چندان اساس محکمی
نخواهد داشت. در واقع بسیاري از سرمایهگذاران و حتی برخی از سرمایهگذاران حرفهاي نمیتوانند به طور پیوسته تغییرات را
پیشبینی نمایند. بنابراین، با توجه به این وضعیت، آنها چه کار باید انجام دهند؟ بهترین روش براي بسیاري از سرمایهگذاران
فهم این مطلب است که آنها نمیتوانند بهطور پیوسته تغییرات بازار را پیشبینی کنند، اما این مطلب را نیز باید درك کنند که
شرایط ادواري میتواند به آنها کمک کند.
- استفاده از چرخه تجاري براي پیشبینی بازار
در بخشهاي قبلی ایدهاي را بیان کردیم که شاخصهاي ترکیبی خاصی میتوانند در پیشبینی شرایط چرخه تجاري
مفید باشند. با این حال، قیمتهاي سهام یکی از شاخصهاي مهمی است که میتواند وضعیت اقتصادي را از نظر رونق یا رکود
نشان دهند. در این حالت سرمایهگذاران براي پیشبینی بازار چه کاري باید انجام دهند؟ این رابطه مهم میان قیمت سهام و
اقتصاد باید در پیشبینی تغییرات قیمت سهام مورد استفاده قرار گیرد. قیمتهاي سهام معمولاً در حالت رکود کاهش
مییابند و هرچه میزان رکود بیشتر باشد میزان کاهش نیز زیادتر خواهد بود. با این حال، سرمایهگذاران به منظور پیشبینی
تغییرات بازار سهام باید در مورد تغییرات چرخه تجاري مطالبی را بدانند. اگر به نظر برسد که در آینده چرخه تجاري کاهش
خواهد یافت بعد از گذشت چند ماه از افول اقتصادي، احتمالاً بازار سهام نیز با افول روبرو خواهد شد. اقتصاد، بازده کل سهام
(براساس سالانه) میتواند در شرایط رونق (افول) چرخه تجاري، منفی (مثبت) باشد. وقتی که چرخه تجاري به نقطه پایین
خود میرسد قیمتهاي سهام تقریباً همیشه افزایش مییابد. میزان این افزایش زیاد است به طوري که سرمایهگذاران در طول
این دوره عملکرد خوبی دارند. به علاوه، وقتی چرخه تجاري وارد اولین مرحله رونق میشود قیمتهاي سهام اغلب ثابت
میماند و یا حتی به صورت ناگهانی کاهش مییابد.
طبق این تحلیلها میتوان گفت :
1) اگر سرمایهگذاران بتوانند قبل از وقوع رکود اقتصاد آن را تشخیص دهند میتوانند حداقل براساس تجربیات گذشته
افزایشدر بازار سهام را پیشبینی کنند.
2) هر چه که اقتصاد رونق مییابد قیمتهاي سهام ممکن است کاهش یابد. بنابراین، دومین حرکت مهم در بازار ممکن
است براساس تجربیات گذشته قابل پیشبینی باشد.
بازار معمولاً قبل از پایان رکود افزایش مییابد و تقریباً در طول سال آینده P/E ، 3) طبق رکودهاي اقتصادي گذشته
بدون تغییر باقی میماند.
- تجزیه و تحلیل صنعت
در نگاه اول به نظر میرسد واژة صنعت واژه گویایی باشد و هرکس با صنعتهاي همچون صنعت خودروسازي، صنعت
داروسازي، صنعت الکترونیک آشنایی داشته باشد. آیا این صنعتها آن طور که به نظر میرسند گویا هستند؟ براي مثال، یک
مصرف کننده میتواند نوشابهاي را در ظرف شیشهاي، یا قوطی آلومینیومی یا استیل بنوشد. آیا همه این موارد شامل یک
صنعت مانند صنعت ظروف است یا سه صنعت شیشه، استیل و آلومینیوم (یا دو صنعت شیشه و فلزات) را شامل میشود.
وقتیکه شرکتها براساس خطوط متنوع تجاري مورد بررسی قرار گیرند قضیه از این هم پیچیدهتر میشود. بنابراین،
تحلیلگران و سرمایهگذاران نیاز به روشهایی دارند که بتوانند صنایع را طبقهبندي نمایند.
سرمایهگذاري که تشخیص میدهد اقتصاد و بازار براي سرمایهگذاري جذاب است بایستی دست به تحلیل صنایعی بزنند
که در آنها فرصتهایی در سالهاي آتی دیده میشود. مفاهیم اصلی تحلیل صنعت ارتباط نزدیکی با بحث قبلی ما یعنی اصول
ارزشیابی دارد. سرمایهگذاران میتوانند با توجه به میزان اطلاعات در دسترس و مدلهاي خاص از این مفاهیم به روشهاي
مختلف استفاده نمایند. آنچه که در این جا در نظر داریم به آن دست پیدا کنیم این است که یاد بگیریم به صورت تحلیلی در
مورد صنایع فکرکنیم. از طریق بررسی عملکرد صنایع مختلف در طول چندین دوره میتوان به اهمیت تحلیل صنعت پیبرد.
از طریق این تجزیه و تحلیل میتوان فهمید چه صنایعی ارزش سرمایهگذاري دارند. مزایایی که تحلیل صنعت در پی دارد،
باعث توجیه هزینههاي تجزیه و تحلیل صنایع میشود.
- تجزیه و تحلیل صنایع
صنایع نیز مانند بازار و شرکتها، از طریق مطالعه دادههایی همچون دادههاي فروش، سود سهام، سود تقسیمی، ساختار
سرمایه، خطوط تولید، قوانین، ابتکارات و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. این چنین تحلیلهایی مستلزم تخصص
عالی است که اغلب توسط تجزیه و تحلیلگران صنعت و از طریق شرکتهاي کارگزاري و سایر موسسات سرمایهگذاري صورت
میگیرد.
یکی از مفیدترین روشها براي تحلیل صنعت براساس مراحل چرخۀ عمر آنها است.
مرحله اول این روش بررسی وضعیت کلی و موقعیت فعلی صنعت است.
مرحله دوم بررسی موقعیت صنعت در رابطه با چرخه تجاري و وضعیت اقتصاد کلان است.
مرحله سوم شامل تجزیه و تجلیل کیفی ویژگیهاي صنعت به منظور تعیین افق دید آتی صنعت است.
هر یک از این مراحل به نوبه خود توضیح داده خواهد شد.
مرحله اول؛ چرخه عمر صنعت §
بسیاري از تحلیلگران معتقدند که صنایع حداقل 3 مرحله را دارا میباشند: مرحلۀ رشد، مرحله توسعه و مرحله تثبیت.
مفهوم چرخه عمر صنعت براي صنایع به خطوط محصول داخل صنایع اطلاق میشود.
مفهوم چرخۀ عمر صنعت در شکل زیر نشان داده شده است.
مرحله رشد: در مرحلۀ رشد، رشد تقاضا خیلی زیاد است. اگر چه تعدادي از شرکتهاي موجود در درون یک ·
صنعت در حال رشد در این مرحله به خاطر فشارهاي رقابتی با شکست مواجه میشوند، ولی اکثر شرکتها با رشد سریعی در
حیطۀ فروش و سود و سهام مواجه هستند. در این مرحله، ممکن است رشد سریع باعث جذب شرکتهاي سرمایهگذار شود به
همین خاطر رقابت در این مرحله شدید بوده و باعث میشود شرکتهاي ضعیف از رده خارج شوند.
ریسک سرمایهگذاري در میان شرکتهایی که هنوز به ثبات نرسیدهاند زیاد است با این حال بازده مورد انتظار شرکتهایی
که موفق میشوند نیز زیاد است. در مرحله رشد صنعت، تعیین ادامه حیات صنایع به خاطر ارزشی که تشخیص عملکرد آتی
دارد براي تحلیلگران اوراق بهادار از مشکل برخوردار است. با گذشت زمان شرکتهاي موفق مشخص میشوند و قیمت سهام
این شرکتها بیشتر از مراحل قبلی رشد مینماید. در اوایل دهه 1980 شرکتهاي میکرو کامپیوتر (اعم از سختافزار و نرمافزار)
نمونۀ جالبی از شرکتهایی بودند که در مرحله رشد قرار داشتند.
مرحلۀ توسعه: در مرحله دوم چرخه عمر صنایع، که مرحله توسعه است، بازماندگان مرحلۀ رشد مشخصمیشوند. ·
این صنایع رشدکرده و رونق پیدا میکنند با این حال نرخ رشد، کمی ملایمتر از مرحله قبل است. در مرحله توسعه، صنایع
محصولاتشان را بهبود میبخشند و احتمالاً قیمتهاي خود را کاهش میدهند. این صنایع داراي ثبات بوده و در این مرحله این
صنایع اغلب وجوه سرمایهگذاران تمایل دارند در این صنایع سرمایهگذاري نمایند. در این مرحله صنایع از سیاست هاي مالی
استفاده میکنند و صنایع قادر هستند سود تقسیمی خود را پرداخت نمایند.
مرحله تثبیت: نهایتاً صنعتهایی که وارد مرحله تثبیت (که به آن مرحله بلوغ نیز گفته میشود) میشوند رشد ·
آنها متعادلتر میشود. میزان فروش ممکن است هنوز در حال افزایش باشد ولی نرخ رشد آن پایینتر از مرحله قبل است. در
این مرحله محصولات تثبیت پیدا میکنند و میزان نوآوري در آنها کاهش مییابد. بازار پر از رقبا است و میزان هزینهها داراي
ثبات است. اگر چه در این مرحله صنایع به حیات خود ادامه میدهند ولی میزان رشد آنها زیاد چشمگیر نیست. در این مرحله
ممکن است صنایع با رکود مواجه شوند.
- ارزیابی چرخۀ عمر صنعت
طبقهبندي سه مرحلهاي چرخۀ عمر صنایع به سرمایهگذاران کمک میکند تا آنها بتوانند رشد بالقوه شرکتهاي مختلف
درون یک صنعت را ارزیابی نمایند. با این حال، این گونه تجزیه و تحلیل با محدودیتهایی نیز همراه است. اول اینکه، این
طبقهبندي عمومی بوده و سرمایهگذاران باید دقت کنند صنایع و شرکتها را در طبقههایی که ربطی به همدیگر ندارند
طبقهبندي ننمایند. دوم اینکه، حتی چارچوب کلی ممکن است براي برخی از صنایعی که توسط برخی از شرکتهاي کوچکی
که براي ادامه حیات تلاش میکنند قابل بکارگیري نباشد. سوم اینکه، مرحله نهایی در تجزیه و تحلیل اوراق بهادار، قیمتهاي
سهام است که تابعی از جریان مورد انتظار سودها و ریسک میباشد.
هدف چرخه عمر صنعت تمرکز بر فروش و سهم بازار و سرمایهگذاري در صنعت است. با توجه به این ویژگیهاي تحلیل
چرخه عمر صنعت، مفاهیم کاربردي براي سرمایهگذاران چه چیزهایی هستند؟ مرحلۀ رشد ممکن است باعث ارائه بازده بالقوه
بالایی شود ولی ریسک بالایی نیز به همراه دارد. شرکتهاي مختلفی در یک صنعت خاص ممکن است با شکست و یا ضعف
عملکرد روبرو شوند. این چنین ریسکهایی ممکن است براي برخی از سرمایهگذاران مناسب باشد ولی بسیاري از
سرمایهگذاران علاقهمند هستند در این مرحله از ریسک اجتناب کنند.
شرکتها در مرحله تثبیت (بلوغ) ممکن است به خاطر رشد کمتر نسبتاً داراي سود تقسیمی پرداختی بیشتري باشند.
این شرکتها اغلب در رشد سود سهام و سود تقسیمی از ثبات برخوردار هستند. شاید بتوان مرحله چهارمی را با عنوان مرحله
افول به تجزیه و تحلیل چرخه عمر صنایع اضافه کرد. واضح است که سرمایهگذاران نباید بگذارند صنایع وارد این مرحله
شوند. براي مثال، در دهۀ 1990 ، در ایالات متحده و در بخش پردازش اطلاعات برخی از صنایع خاص با افول مواجه شدند.
در مرحله بعد ، یعنی مرحله توسعه، که مورد علاقه سرمایهگذاران است، شرکتهایی که با موفقیت از مرحله رشد وارد این
مرحله میشوند با فرصتهایی مناسبی روبرو میشوند و تقاضا براي محصولات و خدمات آنها بیشتر از اقتصاد افزایش مییابد. در
این مرحله رشد سریع، ولی منظم است که وپژگی خوبی براي سرمایهگذاران است.
مرحله دوم؛ تجزیه و تحلیل چرخه تجاري §
دومین روش تحلیل صنایع از طریق توانایی عملیاتی آنها در رابطه با کل اقتصاد است، به این معنی که برخی از صنایع در
طی دوران رکود عملکرد ضعیفی دارند، در حالی که برخی دیگر از صنایع داراي عملکرد خوبی میباشند. عملکرد بعضی از
صنایع مطابق با چرخه تجاري و با توجه به وضعیت تجاري و اقتصادي بهبود یافته و یا وخیم می شود. بسیاري از
سرمایهگذاران به دنبال شرکتهاي در حال رشد هستند. در صنایع در حال رشد انتظار میرود سودهاي سهام بدون توجه به
شرایط اقتصادي خیلی بیشتر از میانگین کل صنایع باشد. صنایع دارویی، تلویزیون رنگی، تجهیزات اداري و کامپیوتر در
گذشته از جمله این صنایع بودهاند. در دهۀ 1980 صنایع در حال رشد شامل صنایع مهندسی ژنتیک، میکرو کامپیوترها و
ابزار جدید پزشکی بودند. در حال حاضر و حتی در آینده صنایع رباتها از جمله صنایع در حال رشد بوده و خواهند بود. یکی
از اهداف اولیه و اساسی تحلیل اوراق بهادار شناسایی صنایع در حال رشد در آینده نزدیک و دور است.
در طرف مقابل صنایع در حال رشد، صنایع تدافعی قرار دارند که کمتر تحت تاثیر رکود و تغییرات اقتصادي هستند.
صنایع غذایی نمونه مناسبی از این نوع صنایع میباشد. مردم همیشه به غذا نیاز دارند و بدون توجه به اقتصاد باید نیازهاي
غذایی از قبیل نوشیدنیها، گوشت، لبنیات و غیره را بر آورده سازند. کالاهاي عمومی را هم میتوان جزء صنایع تدافعی به
حساب آورد.
صنایع ادواري، صنایعی هستند که تغییر در آنها زیادتر است به این مفهوم که عملکرد آنها در شرایط رونق اقتصادي خوب
بوده و در شرایط رکود اقتصادي نامناسب میباشد. کالاهاي بادوام مثال خوبی از محصولاتی هستند که شامل صنایع ادواري
میشوند. براي مثال محصولاتی همچون خودروها، یخچالها و استریوها ممکن است در زمان رونق اقتصادي با استقبال خوبی
مواجه شوند ولی در زمان رکود این چنین خریدهایی ممکن است در اولویت دوم خریداري قرار گیرد، براي اینکه مشتریان
میتوانند هنوز از محصولات مشابه قبلی که خریداري کردهاند استفاده نمایند. برخی از صنایع نیز صنایع ادواري معکوس
هستند که روند آنها مخالف با روند وضعیت اقتصادي است. صنعت معادن طلا نمونهاي از این صنایع است.
این سه طبقهبندي از صنایع برطبق شرایط اقتصادي مجموعه کاملی از یک طبقهبندي نیست. طبقهبنديهاي دیگري نیز
امکانپذیر و منطقی هستند. براي مثال صنایع حساس به نرخ بهره معمولاً نسبت به انتظارات مربوط به تغییرات نرخ بهره از
حساسیت برخوردار هستند. صنایع مربوط به خدمات مالی، بانکداري، داراییهاي واقعی مثالهاي واضحی از صنایع حساس به
نرخ بهره هستند. صنعت ساختمانسازي مثال دیگري از این نوع صنایع است.
این طبقهبنديها چه کاربردهایی براي سرمایهگذاران دارد؟ براي پیشبینی عملکرد یک صنعت در دورههاي کوتاه مدت،
سرمایهگذاران باید به دقت مرحلۀ چرخه تجاري و تغییرات احتمالی نرخهاي بهره را تجزیه و تحلیل نمایند. اگر اقتصاد به
سمت رکود میل نماید، صنایع ادواري احتمالاً بیشتر از سایر صنایع تحت تاثیر قرار خواهد گرفت، در صورتی که صنایع تدافعی
کمترین تاثیر را خواهند پذیرفت. براساس این چنین راهنماییهایی سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات بهتري در خصوص
خرید و فروش اتخاذ نمایند. همچنین، یک پیشبینی در خصوص افزایش نرخ بهره، تاثیرات منفی بر روي صنعتهاي پسانداز و
وامدهی و صنعت ساختمانسازي خواهد داشت، در صورتی که یک پیشبینی در خصوص کاهش نرخ بهره تاثیر برعکسی
خواهد داشت. عبارات فوق اهمیت تجزیه و تحلیل بازار را به طور مضاعف نمایان میسازد. سرمایهگذاران نه تنها قبل از اقدام
به سرمایهگذاري نیاز به فهمیدن وضعیت اقتصاد و بازار دارند بلکه وجود چنین دانشی در انتخاب یا عدم انتخاب صنعت خاصی
ارزشمند است.
مرحله سوم؛ جنبههاي کیفی تحلیل صنعت §
تجزیه و تحلیلگر یا سرمایهگذار باید چند ویژگی را که جزء عوامل کمی مهم صنعت هستند مورد بررسی قرار دهند. فهم
این عوامل به سرمایهگذاران در تحلیل صنعت خاص و ارزیابی افقهاي آتی کمک خواهد کرد.
- عملکرد تاریخی (گذشته): همانطور که میدانیم برخی از صنایع در بلندمدت داراي عملکرد خوب و برخی دیگر
داراي عملکرد ضعیف بودهاند. اگر چه عملکرد را همیشه نمیتوان براساس عملکرد گذشته پیشبینی نمود ولی با این حال هر
صنعتی مسیري را طی میکند که نباید از آن غافل بود. صنعت سیمان در سال 1370 و 1380 در رابطه با سال مبنا
یعنی 1369 عملکرد خوبی داشته است. این وضعیت تا سال 1382 ادامه داشته است. سرمایهگذاران باید میزان فروش و
رشد سود سهام و عملکرد قیمت گذشته (تاریخی) را بررسی نمایند. اگر چه گذشته را نمیتوان به آسانی به آینده تسري داد
با این حال اطلاعات سودمندي را ارائه میکند.
- رقابت: شرایط رقابتی موجود در یک صنعت میتواند اطلاعات مهمی در خصوص ارزیابی آینده ارائه نماید. آیا در
نتیجه کنترل مواد اولیه، هزینههاي سنگین احداث کارخانه، سطح تولید مورد نیاز براي رسیدن به مرحله سودآوري و غیره،
امکان ورود به صنعت جدید و رقابت با رقباي جدید وجود دارد.
مایکل پورتر مباحث مهمی را در خصوص استراتژي رقابتی ارائه کرده است که دربرگیرندة بررسی وضعیت رقبا در یک
صنعت است. توانایی رقابت در یک صنعت تعیین کننده قدرت صنعت در حفظ بازدة بالاتر از میانگین است. این توانایی، به
شانس بستگی ندارد، بلکه بازتاب عواملی اساسی است که به 5 عامل رقابتی مهم بستگی دارد:
1. تهدید رقباي تازه وارد
2. قدرت مذاکره ( چانهزنی) خریداران
3. تهدید محصولات یا خدمات جایگزین
4. رقابت میان رقباي موجود
5. قدرت مذاکره (چانهزنی) عرضهکنندگان (تامین کنندگان)
این پنج نیروي رقابتی، سودآوري صنعت را تامین میکنند براي اینکه این عوامل بر اجزاي بازده سرمایهگذاري تاثیر
میگذارند. شدت هر یک از این عوامل تابعی از ساختار صنعت است.
- ارزیابی چشماندازهاي آتی صنعت: سرمایهگذاران علاقمند به عملکرد مورد انتظار آتی صنعت هستند. آنها
میدانند که این چنین برآوردهایی با مشکلات و تا حدودي با خطاهایی همراه است ولی در عین حال میدانند که قیمتهاي
سهام تابعی است از پارامترهاي مورد انتظار و مقادیر شناخته شده. بنابراین سرمایهگذاران بایستی چه کاري انجام دهند؟
معمولاً سرمایهگذاران تمایل دارند صنایع را در زمینههایی همچون تحلیل بازار، که در فصل قبل در مورد آن بحث شد،
ارزیابی نمایند. سرمایهگذاران علاقمند هستند بتوانند سود مورد انتظار صنعت و ضریب فزاینده مورد انتظار را برآورده نموده و
از طریق ترکیب آنها به یک مقدار معینی براي تخمین آینده دست پیدا کنند. با این حال، انجام اینکار چندان ساده نیست و
مستلزم شناخت چندین رابطه و برآورد چندین متغیر است. خوشبختانه، براي کمک به سرمایهگذاران در تحلیل صنعت،
اطلاعات مهمی به آسانی در دسترس قرار دارد. سرمایهگذاران باید در مورد منابع دست اول اطلاعات مربوط به صنعت و
ماهیت اطلاعات موجود آگاهی لازم را داشته باشند.